کد مطلب:153818 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

مومن تروریست نخواهد بود
شریك بن اعور كه از بصره همراه ابن زیاد به عزم كوفه حركت نمود و پس از چند روز از ورود ابن زیاد وارد كوفه شد و به خانه هانی بن عروة میهمان گردید و چون مریض بود و خبر كسالتش به ابن زیاد رسید به شریك اعلام كرد كه به عیادتش خواهد آمد، شریك فرصت را مغتنم شمرده به مسلم گفت: هدف نهائی تو و پیروانت نابودی این مرد جنایتكار است و خدا زمینه نابودی او را فراهم كرده كه چون وارد شد و كاملا قرار گرفت از خلوتگاه درآی و او را به قتل برسان و پس از كشتن ابن زیاد به قصر دارالاماره می روی و هیچ كس با شما مخالفت نخواهد كرد و اگر من خوب شدم به بصره می روم و مردم بصره را آماده


اطاعت از تو خواهم كرد و علامت ما آن باشد كه هرگاه آب خواستم بدان كه وقت است، اما هانی مخالف بود و می گفت دوست ندارم در خانه من این عمل انجام گیرد.

هنگامی كه ابن زیاد به خانه هانی آمد و از شریك عیادت نمود شریك چند بار تقاضای آب نمود كه به مسلم بفهماند موقع عمل رسیده است اما حركتی از مسلم مشاهده نكرد لذا این اشعار را خواند:



ما الانتظار بسلمی أن تحیوها

كأس المنیة بالتعجیل فاسقوها



«چه انتظار می كشی كه سلمی را تحیت گوئی با شتاب كاسه مرگ را به او بیاشام».

و چون مسلم از پس پرده بیرون نیامد شریك این بیت را دو سه بار تكرار كرد.

ابن زیاد گفت: چطور است آیا هذیان می گوید؟

هانی گفت: آری از غروب تا به حال چنین است.

مهران غلام ابن زیاد موضوع را دریافت و ابن زیاد را متوجه ساخت و با شتاب حركت كردند در راه مهران به ابن زیاد گفت شریك قصد كشتن ترا داشت ابن زیاد تعجب كرد كه چگونه ممكن است چنین اراده ای داشته باشد با این احترام من از او آن هم در خانه هانی بن عروة، پس از خروج ابن زیاد مسلم از پشت پرده بیرون آمد، شریك در حالیكه تأسف می خورد او را گفت: چه چیز ترا از كشتن او بازداشت؟

مسلم گفت: دو چیز مانع از انجام این كار شد نخست آن كه كشتن وی در خانه هانی مورد پسند و خوشایند هانی نبود دیگر آن كه حدیثی از پیامبر اكرم ص رسیده است:

ان الایمان قید الفتك فلا یفتك مؤمن «هر آینه ایمان قید و بندی است برای ترور و مؤمن تروریست نمی باشد».

شریك گفت: أما و الله لو قتلته لقتلت فاسقا فاجرا كافرا عادرا.

«بخدا قسم اگر او را كشته بودی یك نفر فاسق، ستمكار، كافر و حیله گری را می كشتی [1]



[1] مقاتل الطالبين ص 98 -اعيان الشيعه ج 1/ ص 591 - كامل ج 4/ص 26 - بحار ج 44/ص 343 - حياة الحسين ج 2 / ص 362 طبري ج 7 / ص 244 - انساب الاشراف ج 2 / ص 79.